گل من 30 ماهه شدی
گل من 30 ماهه شدی
تولدت مبارک عزیز دلم
عشقم عمرم مهربونم تولدت مبارک
همیشه بدون که مامانی بی نهایت عاشقته.
و به همین زودی 30 ماه گذشت و من دو و نیم ساله شدم.
همچنان عاشق موسیقی هستم. هم گوش دادن و هم نواختن. به پدرجون و مامان جونم سفارش دادم برام پیانو بخرن. اینم مدرکش
بتهوون شدم دقیقا مثل اونم مو فرفری
بابایی هر روز تا 8 شب سر کاره و منو مامانی کلی با هم بازی میکنیم. یکی از بازیامون خمیربازیه. اینم چندتا از هنرنماییامون
اینم خودم در حال خمیربازی. نمیذارم مامانی عکس بگیره
من جاروبرقی و لباسشوییمو گذاشتم کنار وسایل مامانی و هر وقت مامانی ازشون استفاده میکنه منم کمکش میکنم تا حالا 20 تا باتری تموم کردم. همینطور بقیه وسایل آشپزخونه و میز آرایش و وسایل پزشکیم. تازه به مامان جونم سفارش دادم که برام کتری بخره تا بابایی میاد براش چایی درست کنم.
یه روز با خمیر یه چیزی درست کردمو بردم دادم به مامانی گفتم بیا برات فاطمه درست کردم. خداییش شبیهه دیگه. آخه من بلدم فاطمه، علی، گیلدا، آب، بابا، دایی، امیر، پدرجون و مامان جون رو بخونم. اینم هنرنماییم
روزا با پاهای مامانی برا خودم خونه درست میکنمو میرم توش بازی میکنم. خونه امو ببینید
یه روز به مامانی سفارش دادم که برام میوه و شیرینی و چایی درست کنه مهمون دارم. من خیلی هنرمندم ها
این تیکه خمیرایی که میبینین مثلا گوشته خورد کردم غذا درست کنم
اینام مهمونام
وقتی میخوام مامانی باهام بازی کنه بهش میگم فاطمه بیا با من بازی کن فدات شم بعد مامانی بهم میگه خدا نکنه منم میگم نگو خدا نکنه دوست دارم بعد مامانی میگه نباید به من بگی فدات شم من باید بهت بگم بعدم من میگم وقتی مامان شدم باید بگم فدات شم؟
خیلی دوست دارم برم مهد و مدرسه اما مامانی میگه کوچولویی رات نمیدن باید غذا بخوری بزرگ شی بعد. الکی میگه گولم بزنه غذا بخورم اما من زرنگتر از این حرفام بازم غذا نمیخورم.
حالا چندتا عکس همینجوری
ببینید چه جوری خوابیدم
اینجام خوابم نمیاد مامانی میخواد به زور بخوابونتم مگه شبا وقته خوابه؟!!